چهارشنبه، آبان ۱۸

مُهر سکوت



در زندگی پنهان من جاری هستی
حتی بردن نامی از تو جرم است،جرمی سنگین با مجازاتی سنگین‌تر
درون من انباشته شدی و نمی گذارم ذره ای از تو به بیرون راه یابد
توان نگاه داشتنت را نمی دانم تا کجا تاب می آورم
می ترسم،وحشت دارم از روزی که آتشفشان شوی و همه چیز را به آتش بکشانم
برای تبلور این احساس واژه ای نمی یابم،واژه ها ناتوان تر از آنند که سکوت بشکنند
در من رسوب کرده ای و با رسوب تو جان می گیرم
به قداست قلم سوگند اگر واژه ی یافتم که به تمامی تو را بنگارد
مُهر سکوت بر خواهم شکست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر