یکشنبه، اسفند ۲۷

سهم من

سهم من از زندگی اتاقی می‌بایست، تختی و جام شرابی، سیگاری که بر لب تو روشن شده باشد و با دست تو بر لب‌م گذاشته شده باشد و آغوش‌ت. آه، آغوشت آغوشی که ندارمش. آه تو، تویی که ندارمت. سهم من از این زندگی اتاقی است و تختی و سیگاری که به تنهایی دود می‌کنم و دلتنگم، لعنتی دلتنگم. بیا.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر