جمعه، اسفند ۱

با تو گفتن

بانو با زمانه که سازگار نشوی، لاجرم سهم توست، عذابی عظیم. تنها نوشتن‌ست که در فراق به درمان می‌ماند. در سایه‌سار قلم می‌نشینی و سیراب نمی‌شوی. آتش درون را اما هرگزش خاموشی نیست. جراحت چاقو و خنجر تیز روزگار بر دل من ماناست. غم‌ها نامیرای‌اند و عشق به مراجعت ننشسته. نه بازگشتی به راه‌ست و نه امیدی به ماندن. دنیا نه صمیمی‌ست و نه امن. تو اما سخن که آغاز می‌کنی گرم‌ست و  جاوید. انار و سیب، اشارات بهشت‌اند در مصاحبت تو...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر