سه‌شنبه، شهریور ۲۷

دردها


یک‌وقت‌هایی هم هست که تصمیم درست را می‌دانی اما مستأصلی، اما دلت رضایت نمی‌دهد؛ آرام نمی‌گیری به آن‌چه به دست آمده. دلت می‌خواهد کسی باشد که حرف بزنی و مشورت کنی، اما نه‌تو آدم حرف زدنی. و آخر در حضور چه کس می‌توان عریان شرایط را عیان کرد. که آن‌چه بر تو می‌رود را، چید روی میز، بی واهمه. ترس تصمیم اشتباه، ترس میانه‌ی راه، جا ماندن و جان پیش‌رفتن، نداشتن؛ و همه‌ی دردها، همیشه همراه توست...

۱ نظر: