چهارشنبه، تیر ۱۲

جای آرمیدن

که کنارت آرمیده باشد و هفت آسمان به خواب و رویا درنوردیده، تو اما هشیاری و بی‌قرار به هرم گرم نفس‌هایش بر گردن‌ات. غلتیده باشی که درست‌تر جا بیافتی در آغوشش. با چشمانی بسته و نفسی سوزان در کنار گوش‌ات زمزمه کند «مرا که مست توام، این خمار خواهد کشت» و بخندی و بگویی مستی و خواب‌آلود. ببوسدت و بگویدت «به چه جای تو زند بوسه؟ هوم؟ نداند چه کند.» و دستش بلغزد بر بی‌تاب‌ تن‌ات...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر