سه‌شنبه، آبان ۱۸

* به بهانه تولد 30 سالگی *


تمام این 29سال زندگی ام یک طرف...
این یکسال هم یک طرف...
زندگی من شده ...
توی این شیب ...

امروز اون سال ها دنیا آمدم. اما امروز هر روز می میرم؟؟؟!!!
امروز اون سال ها هم پدر بود هم مادر، امروز اما پدر ... ؟؟؟
امروز اون سال ها پاک بودم و زلال،امروز ؟؟؟
امروز اون سال ها صدای بودنم گریستن بود. امروز هم همچنان می گریم...
اتفاقی نیافتاده،تنها دردهایش را مادرم کشید و من دنیا آمدم
اکنون نه بزرگم و نه کوچک،تنها موهای سفیدم با سرعتی روز افزون اضافه می شوند
و در زیر چشمانم چروکی خود نمایی میکند و طعم زندگی هر روز تلخ تر از روز پیش.

حالا که 30 ساله شدم، بیشتر میفهمم آدم بزرگها چقدر مزخرفن!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر