خب این
لعنتی نمیدانم چرا اسمش فرودگاه است. اصلا یکی برود اسمش را عوض کند بگذارد چیزی
مثل رفتنگاه، پرشگاه، ترکگاه، چه میدانم یک چیزی بگذارد دیگر، من که حوصلهام
نمیکشد، حوصله که چه عرض کنم، مغزم جان ندارد... آدم این فرود را که میشنود همهاش منتظر است وقتی فرود میآید
یکی بیاید، بعدترش آن یکی فرود که آمدی بیاید در آغوشت بگیرد، تنگ دلت بنشیند و
هیچجا نرود. محصورت کند میان بازوانش و نفسش آرام بخورد زیر گوشت و در گوشت نجوا
کند که لعنتی برای همیشه کنارت میمانم و بعد آرام زبان بکشد به نرمهی گوشت و
بعدترش لبش را بر لبت بگذارد. و تو ذوقی ناشناخته حس کنی که دویده زیر پوستت.
فرودگاه یعنی این. گر چنین مباد، نیامدنت به.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر