جمعه، مرداد ۴

چنگال عادت

 هرکسی عادتی دارد. حتی مزخرف. مثلاً می‌تواند وقتی تنها باشد و تلخ، شروع کند به غذا و شیرینی پختن. هی بپزد و بپزد و بشورد و بسابد و بروبد که جانش بالا بیاید. بعد همه‌جا که خوب برق افتاد هرچه را پخته بچیند روبه‌رویش و هی نگاهشان کند و هی عق بزند و هیچ‌کدامشان را نخواهد و هی اشک بریزد و اشک بزیزد و آرام‌تر نشود...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر