فکر می کردم زرد است
گفتی نارنجی است.
حالا به چشم من
این گل
هم زرد است هم نارنجی.
رنگ تازه
اگر چه بی نام
اضافه شد بر گنجینه ی رنگارنگ ام
با نگاه نارنجی تو.
سر به سویی می کشد ما را در این ره ، پا به سویی
عقل آخر بین به سویی ،عشق بی پروا به سویی
موج سرگردانم و بازیچه ی طوفان هستی
هر دمم ساحل به سویی می کشد ، دریا به سویی
هر یک ام خواهد به بزم خویشتن زین همنشینان
خنده ی مینا به سویی ، گریه ی مستان به سویی
جمع مشتاقان گریزی از پریشانی ندارد
عاقبت مجنون به سویی می رود ، لیلا به سویی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر