پنجشنبه، دی ۲۳

درد آلودگی

انسانی هستم فراتر از آن چه کنونم و فرو تر از آن چه می بایست باشم،
آمیزه ای از تضادها در قالبی یکپارچه با دنیایی از کاستی ها،
و دیوار ها از هر سو حریم محاصره را تنگ تر می کنند
و من در کشاکش غرورآفرین انسان بودن و دردآلودگی حیوان زیستن متلاشی می شوم
اکنون بر درگاه انسان و قلم،بی کوبه ،در آهنین احساس می کوبم
با مشتی گره کرده باید بر در کوفت،باید سر کوفت،اما به چه بهانه؟
آسمان ،سراسر ابرهایی است تیره،گل ها ،در طغیانِ توفان پرپر
انسان در مصاف انسان بی هیچ دلیل،ناشناخته
سر در گریبان به امید مرگی تنها
اینک انسان،آه انسان، تفو بر ذاتت حیوان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر