شبی مثل گلهای خوابیده خستگیام را به خاک خواهم داد
و هجرت خاموش مرا ستارهها به پروانه هایی که سحرگاه برای نوازش تن سردم میآیند
خواهند گفت من با تمام دغدغه ها و دلبستگی هایم
به سرزمینی دوردست و مجهول، آن سویباورها کوچ داده خواهم شد
و از روزهای تلخ و شیرین من فقط یادی بیعطر
و خالیاز رنگ به جا خواهد ماند
یادی که هر روز کهنه می شود
و یادگاری های خاک گرفته برای هیچ کس عزیز نیست
و هجرت خاموش مرا ستارهها به پروانه هایی که سحرگاه برای نوازش تن سردم میآیند
خواهند گفت من با تمام دغدغه ها و دلبستگی هایم
به سرزمینی دوردست و مجهول، آن سویباورها کوچ داده خواهم شد
و از روزهای تلخ و شیرین من فقط یادی بیعطر
و خالیاز رنگ به جا خواهد ماند
یادی که هر روز کهنه می شود
و یادگاری های خاک گرفته برای هیچ کس عزیز نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر