جمعه، مهر ۲۱

ف، اولِ فرار

نا نداری از جایت بلند شوی. دستت را دراز می‌کنی، موبایل را برمی‌داری، ساعت نشان می‌دهد باید از رختخواب کنده شوی. به هزار و یک جان کندن پتو را کنار می‌زنی و می‌نشینی. هیچ‌وقت آدمی نبوده‌ای که یک هو کاری کنی. هیچ‌وقت نه آدم یک‌هویی بوده‌ای و نه یک‌هویی‌ها را دوست داشته‌ای. از خانه بیرون می‌روی، می‌رسی به مقصد. آرایشگاه چقدر شلوغ است. از بی‌کاری می‌نشینی با خودت حساب می‌کنی چه موقع آخرین باری بوده که به اینجا آمده‌ای. هر وقت لازم بوده خودت دستی کشیده‌ای به سر و رویت. نوبتت که می‌رسد. خیلی طول نمی‌کشد. قرار است امشب را در جشن تولد دوستی عزیز حاضر باشی. چه همه استرس داری از این جور محیط‌ها که همگی پی لباس و میک‌آپ و شادمانی هستند. چه ترسناک است این جو. حاضر می‌شوی. کرم‌پودر، سایه، خط‌چشم را برمی‌داری نگاهش می‌کنی و بی‌حوصله می‌گذاری‌ش توی کشو. نگاه می‌کنی چه بی‌فروغ است نگاهت، دوباره خط‌چشم را برمی‌داری، خطی نازک توی چشم را سیاه می‌کند. لباست رنگی است. سبز تیره. چه همه دل‌تنگش می‌شوی که وقتی لباس و سایه‌ات همرنگ چشمانت بود می‌گفت: ای تو چشمانت همه سبز، در من... و تو حرفش را قطع می‌کردی که: سبزی چشمانم تخدیرت کرد. پیراهنت را تن می‌کنی. کفش‌ات را به پا می‌کنی، نگاه می‌کنی به آینه، ساعتت را برمی‌داری و با خودت می‌گویی: هوم، عوارض شناسنامه است، حالا جای دل، دستت می‌لرزد. مانتو را که‌ تنت می‌کنی، از ذهنت می‌گذرد: کاش این همه عزیز نبود این دوست، آن‌وقت به راحتی مهمانی‌های دیگر، می‌شد فرار کرد از رفتنش به بهانه‌ای ساده. جمع دوستان هم‌دانشگاهی، محیط صمیمی، همه‌چیز عالی. این وسط اما یک جای کار ایراد دارد. کجاست؟ چی‌ست ایراد؟ درست است، درست، این تو هستی که دیگر به جای شلوغ عادت نداری، نور زیادی کلافه‌ات می‌کند، موسیقی شش و هشت با روانت بازی می‌کند. کفش پاشنه بلند عذابت می‌دهد. چقدر این آرایش بر چهره‌ات سنگینی می‌کند، نگاهت دوخته می‌شود به چهره‌ی اطرافیان چقدر راحت دارند این رنگ‌ها را بر چهره تاب می‌آورند. پس تو این کم را چرا طاقتت نیست. می‌رقصند، شادند، تو چرا این همه دل‌مرده‌ای، فراری‌ای، خسته‌ای. باید فرار کنی. فرار کنی و خودت را برسانی به اتاق. پناهگاه امن بی‌سروصدایی است، اتاقت. بخزی زیر پتو. دراز بکشی، لپ‌تاپ را بگذاری روی پایت، خاطره روانت را سوهان بکشد و جانت بدرد. نفس راحت بکشی تو آدم تنهایی‌ها هستی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر