تو را که نمیبینم
دلگیرم، دلتنگم، تو را هم که میبینم بعدترش خلق و خویام سرجایش نیست. وقتی
نیستی حوصله و تاب هیچ کارم نیست. بیا. اینبار که بیایی هیچ نگوییم. نه از منطق،
نه از فلسفه، نه از مذهب، نه از ادبیات و عشق و ماندن. اینبار که بیایی ساکت
بنشینیم، دست هم را بگیریم و نفست بکشم.
عالی..
پاسخحذفاینبار که بیایی ساکت بنشینیم و یک دل سیر نگاهت کنم