یه زمانی روی
میزتحریرم رومیزی داشتم، بتهجقهای، قلمکار اصفهان. عادت داشتم وقتی درس میخوندم،
خط بکشم روی یه جایی، کتابم نبود تو کتاب نمینوشتم، هنوز هم نمینویسم. همین باعث
میشد که رومیزی خطخطی باشه همیشه. مادر گاهی که حواسشون به من بود، یه کاغذ میذاشتن
کنار دستم و نتیجه میشد یه چیزی مشابه عکس بالا. الان اما چندسالی میشه عادت کردم
به تایپ. مغزم خطخطیه، شلوغه، نمیدونم چرا منفجر نمیشه از حجم این همه درهمبرهمی
بیسر و سامون، فقط یه ترک به دلم میافته و دستم با فشردن دکمههای کیبورد ثبتش میکنه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر