یک
روز از این خواب خواهم پرید؛
گیسوانم را دوبارهتر تا کمرگاه بلند نگاهخواهمداشت.
به باد خواهم سپرد؛
گیسوانم را دوبارهتر تا کمرگاه بلند نگاهخواهمداشت.
به باد خواهم سپرد؛
هرآنچه شال سیاه و رنگین که نهان کرده زیباییهای
زنانگی را؛
در آینه لبخند خواهم زد، دوباره دوست خواهم داشت من را.
در آینه لبخند خواهم زد، دوباره دوست خواهم داشت من را.
از آن خود خواهم کرد، تمامیِ تو را؛
از شیراز نرگس خواهم آورد و خواهم کاشت در گلدان؛
کنار خزر خواهم نشست، تکیه کرده، سر؛ بر شانهی تو؛
چشم خواهم دوخت به آتش رقصان در چشمانات؛
شراب خواهم نوشید و مست خواهم شد به اعلای لبانات ؛
دوبارهتر عاشق خواهم شد، دوبارهتر شاعر؛
دوبارهتر شعر خواهم گفت، شعر، شعر، شعر...
کنار خزر خواهم نشست، تکیه کرده، سر؛ بر شانهی تو؛
چشم خواهم دوخت به آتش رقصان در چشمانات؛
شراب خواهم نوشید و مست خواهم شد به اعلای لبانات ؛
دوبارهتر عاشق خواهم شد، دوبارهتر شاعر؛
دوبارهتر شعر خواهم گفت، شعر، شعر، شعر...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر