دوشنبه، فروردین ۲۵

فقط اون بود، فقط اون

فقط اون بود که می‌دونست وقتی خیلی کلافه‌م، وقتی عصبی‌ام، وقتی که ترسیده‌م، بی‌وقفه حرف می‌زنم و شوخی می‌کنم. فقط اون بود که این وقتا به جای این که شاد شه و خرم شه از شوخیام، ناغافل دستامو می‌‌گرفت و می‌کشوند یه گوشه و می‌گفت: "خب حالا بگو چته."

۴ نظر:

  1. اﻣﻜﺎﻥ ﺩاﺭﻩ? ﻣﻦ ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﻧﺪﻳﺪﻡ ﻛﺴﻲ اﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺁﺩﻡ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﺎﺷﻪ.

    پاسخحذف
  2. خواستیم بگوئیم می خوانیم ...
    :))

    پاسخحذف