من هیچوقتِ خدا سیاست نداشتهام، هیچوقت نقشه نکشیدهام.
هیچوقت دیسیپلین نداشتهام. همیشه همین بودم که میبینید نه برنامهنویسی شدهام
و نه کُد دارم. در لحظه تصمیم میگیرم و عمل میکنم برای همین است که شوکه میشوم، ضربه میخورم از این همه رفتارهای از پیش تعیین شدهی افراد. حالا بماند که گذشته و آن چه
از پیش داشتهام برایم مقدس است تا آنجا که شاید اگر کسی از آن طرفِ خطِ قرمزم به
آنها دست بزند این توانایی را داشتهام و دارم که خون بپاشانم. همین زندگی پیشین
داشتن و کنونی بودنم، از پشت خنجر خوردنم
را سبب میشود در اکثر مواقع، آن هم از اویی از اویی که حتی در رویا و خیال که هیچ
حتی توهمش را هم نمیتوانستم داشته باشم. درست است با تو هستم. با خودِ خود تو. من اما عادت دارم به قورت دادن حوادث و نامردمیها. سرت سلامت رفیق.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر